طلبه شهید عنایت الله اکبری باصری فرزند علی اصغر، اولین شهید خانواده

ولادت : ۱۳۴۰

تاریخ شهادت : ۲۲/ ۱ /۱۳۶۲

محل شهادت : شرهانی

عملیات : والفجر ۱

مدت ۱۱ سال و ۲ ماه مفقود

فرزند علی اصغر ، متولد سال ۱۳۴۰ ، به تحصیل علوم دینی در حوزه ی علمیه ی قم اشتغال داشت و تحصیلات دبیرستان تا سوم متوسطه و حوزوی تا مرحله ی سطح را گذرانده بود . پس از گذشت مدت زمان کوتاهی از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، مکان مقدس حوزه و درس و بحث و حال و هوای عالم فقاهت و اجتهاد را کنار گذاشت و با عضویت بسیج ، راهی جبهه های جنوب شد . ایشان در عملیات فتح المبين ، بیت المقدس ، والفجر ( ۱ ) حضور فعال داشت . در عملیات بیت المقدس از ناحیه ی سر مجروح شد . در شب عملیات والفجر ( ۱ ) جزء گردان خط شکن فجر ، هنگام یورش و پیشروی به سوی مواضع دشمن بعثی در منطقه ی شرهانی پای او روی مین رفت و قطع گردید . این طلبه ی عارف و با تقوی همیشه دارای روح آرام متین و  مطمئن بود با پیکر مجروح در زیر آفتاب داغ و سوزان بر روی رمل های خونین و تفتیده میعادگاه عاشقان با تحمل درد و حرارت و عطش و گرسنگی عروج کرد و به دیدار معبود شتافت . پیکر پاک و مطهر این شهید پس از ۱۱ سال و دو ماه شناسایی شد و در گلزار شهدای شهید آباد آرام گرفت

فرازی از وصیت نامه ی شهید :

پس برادرانم توصیه می کنم اعمالی را که فرستاده اید بنگرید و خود را متوجه وسایل نکنید . اینها رفتنی است و آنچه پایدار است قیامت و حیات اخروی است . توصیه می کنم در راه رسیدن به هدف ، سختی باید کشید . هر جا سختی مشاهده شد باید به طرفش رفت . هر چه از سختی دوری کنیم ، بیشتر مغلوب آن می شویم و هر چه به سوی آن برویم غالب می شویم . جهاد با نفس سخت است باید به طرفش رفت . جهاد اصغر ، تقوی ، نیمه شب ناله کردن و چیزهای دیگر سختند باید به طرفشان رفت . برادران و خواهران ، خانه و فرزند و مال ، زینت و زیور و این هایی که ما را مشغول کرده اند در دار باقی شفيع ما نخواهند شد و چهره ی ما را از آتش در امان نمی دارند . این انقلاب و خون دادن و داد و فریادها و این همه خسارت ، برای خدا بوده و همه از آن خدا بود…..

و این اموری که ذکر کردم محقق نمی شود مگر در سایه پرچم جمهوری اسلامی به رهبری روحانیت اصیل و این انقلاب انشاء الله به انقلاب جهانی مهدی روحی فدا متصل خواهد شد .پس برای رستگاری خویش و جامعه اسلامی بر همه ما واجب است با گوشت و پوست خود از این انقلاب دفاع کنیم . در سختی ها مأیوس نشوید چون یاری خداوند بی پایان است و مواظب باشید از قافله عقب نمانید…. قدر آن را بدانید چون عزیز ترین چیز شماست . نکند لحظه ای فراموش کنید که این انقلاب نعمت خداوند و خونبهای شهیدان عزیز است .

خاطره ای از شهید بزرگوار از زبان رسول اکبری :

یک روز بعد از ظهر بود شش هفت نفر بودیم آمدیم گلزار شهداء شهيد آباد . آن روز شهداء هم شش هفت نفر بیشتر شهید نشده بودند . با ایشان وقتی آمدیم برای فاتحه خواندن رو به قبله ایستاد و خیلی عجیب گریه می کرد و گفت رفقا ، دوستان بیائید اینجا ، دور هم جمع شدیم و ایشان همینطور که گریه می کرد و از چشمان مبارکش اشک جاری بود گفت عزیزان فکر کنید الآن جنگ تمام شده و ما زنده مانده ایم و آمدیم اینجا ، ما باید چکار  کنیم؟  بگوییم شما رفته اید و ما مانده ایم ، واقعا آن وقت باید چکار کنیم و چه بگوییم . شهید عنایت الله همیشه یک کلمه ای هم ورد زبانش بود و آن اینکه می گفت رفيق نصف جانم برایت فدا شود و به ترکی ( یارو جانم بیلی چون چخسن ) شهید در زمان گریه اشکهایش روان بود و در زمان خنده هم اشکهایش روان می شد.

خانواده شهید:

پدر شهید مرحوم حاج علی اصغر اکبری و مادر شهید مرحومه زیور اکبری بودند و مادر شهید فضل الله حاج مریم اکبری است. آنها ۴ پسر و ۶ دختر داشتند.

مرحوم حاج علی اصغر، از مغازه داری درآمدی اندک، اما حلال کسب می کرد. خمس مالش را می‌داد و غش در معامله نداشت.

خود از رزمندگان دفاع مقدس بود. در اسلام و قرآن و اهل بیت علیهم السلام ذوب شده بود. از تبار خوبان بود، شب زنده دار و اهل بکاء و بسیار مهمان نواز و مهربان بود. بسیار روزه می گرفت . او در زمان حیات در ساخت و توسعه مسجد صاحب الزمان شهید آباد تلاش و زحمات زیادی متحمل شد. جوانان را بسیار دوست داشت و ولایتمداری او زبانزد بود.

مرحومه زیور مادر شهید عنایت الله  زنی مؤمنه ، متدین ، محجبه بوده و ۷ فرزند داشته ، ۲ پسر و ۵ دختر.

خانه ی کسی نمی رفت تا مبادا غیبت کسی را نکند و به خانه و فرزندانش رسیدگی می کرد. نمازهایش را اول وقت می خواند .

روزی همسرش را می بیند که بین نماز مغرب و عشا ، نماز دیگری می خواند، از او می پرسد که چه نمازی بود و وقتی به ایشان می گوید نمازغفیله ،آن را یاد می گیرد و از آن پس می خواند.