شهید رسول یوسفی باصری فرزند محمود
ولادت : ۱۳۴۵
تاریخ شهادت : ۴ /۱۰ /۱۳۶۵
محل شهادت : شلمچه
عملیات : کربلای ۴
فرزند محمود ، متولد سال ۱۳۴۵ ، مدرک دیپلم در رشته ی علوم تجربی را از دبیرستان نمونه ی توحید شیراز اخذ نمود . از مرداد ماه سال ۶۲ به بعد با توجه به استعداد و پشتکار فراوان ، هم تحصیلات خود را انجام می داد و هم با پیوستن به جمع رزمندگان سلحشور و غیرتمند بسیجی در وادی نور و ایمان و عشق از خطه ی خون رنگ کردستان و کوه های سر به فلک کشیده غرب تا سرزمین های پهن دشت و سترگ خوزستان ، طی چهار مرحله با رشادت و فداکاری خالصانه ادای دین می کرد .مدتی به تحصیل با دانش آموزان کُرد و نشست و برخاست با آنان پرداخت و علاوه بر حضور و خدمت در منطقه ی کردستان در عملیات والفجر ۴ نیز شرکت داشت . او در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان رشته ی بهداشت عمومی قبول شد و مراحل ثبت نام را انجام داد . چون تا زمان شروع دانشگاه یعنی بهمن ماه ۶۵ چند ماهی وقت داشت فرصت را غنیمت شمرد و از آبان ماه ۶۵ به میادین جنگی جنوب عزیمت کرد. سرانجام به تاریخ4 /10/1365 در عملیات کربلای ۴ در منطقه ی شلمچه به درجه ی رفیع شهادت نائل شد و بالاترین و گرانبهاترین مدرک که همان قرار گرفتن در جوار رحمت و قرب الهی است را کسب کرد و در جوار شهدای شهیدآباد قرار گرفت.
فرازی از وصیت نامه ی شهید :
همه باید یک دل در راه خدا ، پایدار و صبور باشید که خدا همیشه با صابرین است . دشمن اگر بتواند در بین شما اختلاف و جدایی بیندازد و روح برادری اسلامی و اتحاد را از شما بگیرد کار خودش را کرده که این شعار انگلیس جنایتکار است که می گوید تفرقه بینداز و حکومت کن و درآخر ازشما می خواهم که این امام عزیز را یاری کنید تا جان در بدن دارید.
خاطره ای از زبان برادرش حسین:
برادرم زمانی که در دبیرستان توحید درس می خواند چندین مرحله به عنوان بسیجی به جبهه های کردستان و جبهه های جنوب اعزام شده بود. او بلافاصله بعد ازپایان دبیرستان دررشته بهداشت عمومی دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. برادرم که از نظر اخلاقی در سطح عالی بود زمانی که شهید آباد بود در کارهای کشاورزی و کارهای خانه به پدر و مادرم کمک می کرد. مادرم که نامادری رسول بود به خاطر فعالیتها و اخلاق خوبش او را زیاد دوست داشت متقابلاً رسول هم قدر زحمات مادرم را می دانست و تشکر می کرد.اواخر تابستان ۶۵ وسایل خوابگاهی و آموزشی را جمع کرده بود تا به اصفهان برود. یکی دو روز قبل ازحرکتش، درحیاط به پدرو مادرم که گندم پاک می کردند،کمک می کرد وبا آنها صحبت می کرد نزدیک تر شدم دیدم باصدای آرام ومتین ومتواضعانه به آنها می گوید: فقط همین دفعه را اجازه بدهیدبه جبهه بروم. پدرم می گفت:تو اندازه سهمت جبهه رفته ای الان دیگه وقت دانشگاه است. درجواب گفت: دانشگاه خوبه ولی الان جبهه به حضورما بیشتر نیاز داره.به هرحال آنها قانع شدند. وقتی اجازه دادند خیلی خوشحال شد. کارهای اداری دانشگاه را انجام داد و به جبهه جنوب رفت ودر عملیات کربلای ۴ درشلمچه به شهادت رسید.
خانواده شهید:
پدر شهید مشهدی محمود یوسفی می باشد و مادرشان مرحومه بی بی کوچک یوسفی بودند که وقتی شهید ۶ ساله بود، فوت نمودند و مرحومه قزبس یوسفی او را بزرگ کردند. دارای ۶ فرزند پسر و ۵ دختر بودند.
مشهدی محمود قبلاً به کشاورزی و کارگری مشغول بود، ایشان برای به دست آوردن نان حلال زحمت زیادی می کشید. به نماز اهمیت زیادی می دهند و به دیگران تا حد ممکن کمک می کنند و دغدغه همیشگی ایشان تربیت فرزندان خوب و درس خوان است. او در رفتار و گفتارش صادق است و در امور زندگی خود همیشه خدا را در نظر میگیرد. در عین سادگی، در پرداخت بدهی هایش دقیق و با حساب و کتاب عمل می کند.
مادر شهید مرحومه بی بی کوچک ، زنی شوخ طبع و بسیار مهربان و زحمتکش بود.
مرحومه قزبس هم بانویی مهربان بود که با همه رابطه ای صمیمی و خوب داشت. برای همه دعای خیر می کرد. ایشان همیشه فرزندانش را به مسجد رفتن ، درس خواندن و نماز خواندن تشویق می کرد. از زحمات فرزندانش حتی کارهای کوچک هم قدردانی و تشکر میکرد.
- امین کریمی
- کد خبر 6307
- 4 بازدید
- بدون نظر
- پرینت
خرم بید | وبسایت تحلیلی خبری شهرستان خرم بید
تمامی حقوق مطالب برای خرم بید محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
طراحی و اجرا: سامانه سایت ساز زردیس