شهید شکرالله اکبری باصری، فرزند خضرالله

فرزند خضر الله

ولادت : ۱۳۴۲

تاریخ شهادت : 7/1/1361

محل شهادت : شوش

عملیات : فتح المبین

تنها فرزند ذکور خانواده

فرزند خضر الله ، متولد ۱۳۴۲ تنها فرزند ذکور خانواده که با استعداد سرشار و درخشان در مجتمع آموزشی شبانه روزی شهید مطهری شیراز ( سال سوم رشته ی علوم تجربی ) به تحصیل اشتغال داشت . دانش آموز ممتاز و نمره ی اول دبیرستان که معلومات ، معارف ، تقید و دیانت او زبانزد عام و خاص بود . در آن سن و سال و مقطع تحصیلی ، بیش از ۲۵۰ جلد کتب مذهبی ، عقیدتی ، علمی ، کتابخانه ی کوچک او را تزیین کرده بود . اهل مطالعه و اندیشیدن بود . فهم و درک بالا و والایی داشت . همین خصوصیات سبب شد تا مسئولان مجتمع آموزشی جهت جذب و گزینش دانش آموزان محروم و مستعد روستایی از سراسر استان فارس در تعطیلات تابستان از وجود او استفاده کنند . با توجه به امکان دستیابی به قله های رفیع علم و دانش و مقام و منصب ، فهم و شناخت عمیق و ژرف او از اسلام و انقلاب و کمالات انسانی باعث شد تا ایشان حتی زودتر از سایر همکلاسی هایش ، عاشقانه پای در رکاب نهاده و به سوی عرصه های نبرد نور علیه ظلمت بشتابد . درخرداد ماه سال ۱۳۶۰ باپوشیدن لباس مقدس بسیج ، به جمع رزمندگان دلاورو شهادت طلب درجبهه های جنگی جنوب پیوست و طی سه مرحله اعزام به دیارحماسه آفرینان عاشق، درعملیات ثامن الائمه که منجربه شکست حصر آبادان گردید  و در عملیات طریق القدس که آزادسازی شهر بستان رادرپی داشت، مشارکت نمود و سرانجام درعملیات فتح المبین به تاریخ 7/1/1360 درمنطقه ی شوش به شهادت رسید.

فرازی از وصیت نامه ی شهید :

در نهایت  هموطنان مسلمان و غیور انقلابیم بدانید ولایت فقیه و شاخه هایش یعنی روحانیت و تمام ارگانهای اسلامی استمرار راه انبیاء هستند اسلام پس از گذشت زمان ها بار دیگر جان دوباره گرفته است ، قلب اسلام ولایت فقیه است ، پس ولایت فقیه را باید سالم نگهدارید تا اسلام جانش سلامت باشد، که از یاری خمینی بت شکن تا نثار جان ناقابل خود دست برندارید و شعار خدایا ، خدایا ترا به جان زهرا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار را فراموش نکنید و شما ای دریای بیکران مسلمانان از هيچ کس و هیچ نیرویی بجز خدا نترسید چرا که اگر ما را محاصره اقتصادی کنند فرزند رمضانیم و پیشوایمان علی ( ع ) و اگر ما را محاصره نظامی کنند فرزند محرمیم و پیشوایمان حسین ( ع ) و رهبرمان خمینی عزیز فرزند عزیز زهرا است . در جنگ برای آزادی قدس عزیز از دست کافران صهیونیست و افغانستان را از دست ارتش سرخ روسیه و تمام ممالک اسلامی از دست ستم ابرقدر تها یاری از ما بکنید .

خاطره ای از زبان مادر شهید:

همکلاسیهای او می گویند ایشان در دبیرستان نمره اول است و او هر روز امام جماعت می شود و نماز می خوانیم ، او دعای کمیل می خواند با حالت خیلی معنوی. رفيقهایش می گویند ما با هم رفتیم کوار تا اینکه از آنجا به جبهه اعزام کنند . او قبلا جبهه رفته بود و ما اولین بار بود که می خواستیم به جبهه برویم و موقع اذان مغرب شد وضو گرفتیم و آماده نماز شدیم آمدیم آخرین صف نشستیم ، یک دفعه دیدیم افراد جلو برگشتند عقب و گفتند آقای اکبری بفرمایید و آنجا معلوم شد که ایشان آنجا هم نماز جماعت می خواند ، که عده زیادی او را می شناختند و از او تقاضا کردند که نماز جماعت بخواند ( امام جماعت بشود ) . بعد از خواندن نماز دعای کمیل را با حالتی خضوع و خشوع شروع کردند . او خیلی کتاب می خواند و پر تلاش بود قرآن زیاد می خواند. او وقتی که کلاس سوم ابتدایی بود به پدرش که به شیراز می رفت سفارش کرده بود برایم قرآن معنی دار بخر ، پدرش چون بی سواد بود نفهمیده بود معنی دار چطور است اتفاقا از معلم او پرسیده بود و یک قرآن بدون معنی خریده بود وقتی آمد و او آن قرآن را دید شروع به گریه کردن نمود که چرا قرآن معنی دار نخریده ای تا من بخوانم و از آن چیزی یاد بگیرم .او تنها پسر خانواده بود و به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت.

 خانواده شهید:

پدر شهید حاج خضرالله اکبری هستند و مادرشان مرحومه حاجیه فاطمه اکبری بودند. دارای ۹ فرزند پسر و دختر بودند که فقط ۴ تای آنها به سن بزرگسالی رسیدند و تنها پسرشان شکرالله شهید شد.

حاج خضرالله به کشاورزی و دامداری مشغول است. ایشان فردی شوخ طبع، مهمان نواز و مهربان است . بسیار هنرمند می باشد و همه کارهای خود را با سلیقه و حرفه ای انجام میدهد. او فردی بسیار باهوش است بطوریکه وقتی یکبار به یک شهر می‌رود همه جای آن شهر را یاد می‌گیرد.

مرحومه حاجیه فاطمه بسیار مهربان بود. در آشپزی، نان پختن ،درست کردن گندم برشته، خانه داری ، قالی بافی و غیره زبانزد بود. خانمی منظم و سحر خیز بود و همه کارهای خود را دقیق و به موقع انجام می داد. با وجود این که بسیار بیمار بود واجبات دینی ایشان ترک نمی شد.