خاطره از زبان رسول اکبری:

محمد شفیع در اصفهان درس طلبگی می خواند. زمانی که غائله کردستان پیش آمد وارد سپاه شد. بادوستش عبدالرحيم از اصفهان عازم کردستان شدند تقریباً بیست روز بعد عبدالرحیم شهید شد، ولی او حدود ۶ماه آنجا بود که جنگ ایران وعراق به راه افتاد. از کردستان به خوزستان رفت و در خط دارخویین بود. آن زمان رئیس جمهور بنی صدر بود و به سپاه آب و غذا و مهمات نمی داد ولی آنها با استقامت وباعشق وعلاقه، با دست خالی شبانه روزبا دشمن جنگیدند. آنها۳کیلومتر کانال را بابیل و کلنگ کندند و خودرابه عراقیها نزدیک کردند. همان موقع امام، بنی صدر را از فرماندهی کل قوا برکنار کردو عملیات فرماندهی کل قوا خمینی روح خدا انجام شد، این عملیات اولین پیروزی ما در جنگ بود که درهمان عملیات محمد شفیع شهید شد وبه آرزویش رسید. درمراسم سوم او شهیدحسین خرازی و همرزمانش به شهیدآباد آمدند. شهید خیلی کم به خانه می آمد و خیلی کم از زحماتی که در جبهه کشیده بودند صحبت می کرد، ما بعداً از دوستانش شنیدیم‌ که چقدر این مدت سختی کشیده بودند.

خانواده شهید:

مرحوم حاج یدالله اکبری پدر شهیدان بودند و حاجیه خانم ستاره اکبری مادر شهیدان هستند.مرحوم حاج یدالله کشاورز و دارای ۵ فرزند پسر و ۶ فرزند دختر بود . در امور؛ دامداری، حمام‌داری هم سابقه داشت.

مهمان‌نوازی و مردم‌داری و دائم‌الذکر بودن بارزترین ویژگی‌هایش به شمار می‌رفت و لبخند و تبسم، هرگز از سیمای مهربانش دور نمی‌شد. مداح و مؤذن بود و بسیار قرآن می خواند. فرزندان و نوه ها را به حفظ حجاب و پوشیدن لباس خوب توصیه میکرد.

حاجیه خانم ستاره اکبری؛ام‌البنین شهیدآباد، در کنار شغل خانه‌داری، به امور دامداری هم می‌پرداخت و برای همکاری در امور اقتصادی، لحظه‌ای از پای نمی‌نشست.

این مادر داغ‌دیده و شکیبا، بسیار سخاوتمند، دل‌سوز و در عین کسالت و بیماری، همچنان دعاگو و سنگ صبور فامیل است.