جهادگر شهید فرج الله اکبری باصری فرزند پرویز، سومین شهید خانواده
ولادت : ۱۳۴۳
تاریخ شهادت : ۱۱ /۱۱ /۱۳۶۵
محل شهادت : شلمچه
عملیات : کربلای ۵
فرزند پرویز ، متولد سال ۱۳۴۳ ، دامداری و کشاورزی می کرد. اهل کار و عمل و تلاش بود ، بی سر و صدا و خستگی ناپذیر . به طوری که در بهبود وضعیت خانواده و آسایش و رفاه اعضای آن نقش مؤثری داشت . پس از گذشت مدتی از جنگ و به دست آمدن موقعیت مناسب ، جهت عزیمت به جبهه های پیکار با دنیای کفر و الحاد ، در جهاد سازندگی ثبت نام کرد و با گذراندن آموزش های تخصصی در دیار سراسر نور و شور ، زندگی زیبایی را آغاز کرد و با عشق و خلوص و تواضع در زمره ی سنگرسازان بی سنگر قرار گرفت . در بلندای ماشین آلات مکانیکی و سنگین به تعریف ایثار و فداکاری نشست و لذت ایجاد و احداث مأمن و جان پناه برای رزمندگان اسلام را در عین نا امنی و بی پناهی خود چشید و برای دفع خطر از سپاهیان توحید ، خطرها را به جان خرید . در مأموریت های حساس و مکان های سخت پیش قدم بود ، آرام و با صلابت و خندان . بدین ترتیب زندگی او با زیباترین زیبایی ها یعنی مرگ سرخ شهادت عجین شد و در عملیات کربلای ۵ به تاریخ 11/11/1365 در منطقه ی شلمچه به جمع شهیدان گرانقدر خصوصا برادران شهیدش ، امان الله و آیت الله ، پیوست . پیکر پاک این شهید پس از ۱۰ سال و ۹ ماه شناسایی و در گلزار شهدای شهیدآباد به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیت نامه ی شهید :
ای مردم ! ای جوانان غرور آفرین ! بدانید که ایمان به جهاد در راه خدا و جهادی که خون مؤمن در آن ریخته شده نزد خدا از بهترین اعمال است . ای مردم و ای جوانان مبادا در رختخواب بمیرید که حسین در میدان مبارزه شهید شد ، مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب شهید شدو مبادا بی تفاوت به جنگ و انقلاب بمیرید که علی اکبر حسین در راه هدف شهید شد .
خاطره ای از زبان پدر و مادر:
او در خانه مظلوم بود و از دوران کودکی چوپانی می کرد تا این که جریان جنگ پیش آمد او آنقدر عاشق جبهه بود که خانه را رها کرد و از طرف جهاد سازندگی به جبهه رفت . او رانندگی می کرد و سنگر درست می کرد . راننده بولدزر شده بود . می گویند در عملیات کربلای چهار جلوتر از رزمنده ها می رفته و خاکریز درست می کرده ، او با جرأت و شهامت کارش را ادامه داد تا این که به شهادت رسید.
خانواده شهید:
پدر شهیدان مرحوم حاج پرویز اکبری و مادرشان مرحومه حاجیه زینب خاتون اکبری بودند. دارای ۷ پسر و ۲ دختر بودند.
حاج پرویز کشاورزی و دامداری می کرد. پدری آرام و امیدوار به رحمت خداوند بود و پس از شهادت فرزندان خود و تصادف و فوت فرزند چهارم خانواده؛ سرهنگ پاسدار عزیز الله، خدا را شاکر بود و همیشه افتخار میکرد که مانع اعزام فرزندانش به جبهه نشده است و دین خود را در قبال اسلام و انقلاب ادا نموده است . همیشه سر به زیر و خوش برخورد بود.
هرگز لب به غیبت دیگران باز ننمود. هر چند سواد نداشت ولی با شرکت در جلسات ختم قرآن احساس آرامش می کرد.
مرحومه حاجیه زینب خاتون اکبری ، همنام زینب (سلامالله علیها) و مانند او، صبور، آرام و امیدوار به درگاه حق بود. با شهادت فرزندانش هرگز اعتراض و ناشکری نکرد و با از دست دادن چهارمین پسر جوان و درجهدارش در سانحهی تصادف، نه تنها خم به ابرو نیاورد که فرزندانش را هم به تحمل و بردباری دعوت نمود. او زنی پاکدامن ، مهمان نواز و مهربان بود.
- امین کریمی
- کد خبر 6263
- 1 بازدید
- بدون نظر
- پرینت
خرم بید | وبسایت تحلیلی خبری شهرستان خرم بید
تمامی حقوق مطالب برای خرم بید محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
طراحی و اجرا: سامانه سایت ساز زردیس