سردار شهید آیت الله اکبری باصری فرزند پرویز ، دومین شهید خانواده
ولادت : ۱۳۳۷
تاریخ شهادت : ۲۳ /۲ /۱۳۶۵
محل شهادت : بیات و شرهانی
عملیات : درگیری با دشمن
فرزند پرویز ، متولد سال ۱۳۳۷ ، متأهل ، دارای دو فرزند ودانشجو ، پس ازپیروزی انقلاب باتوجه به اینکه ازفعالان ومبارزان دوران انقلاب بود ازتاریخ 1/4/1358 درجهادکشاورزی به خدمت وتلاش شبانه روزی پرداخت . ایشان درمورخه ی 22/8/1359 به عضویت سپاه شیراز در آمدتا در مقطع حساس پدیدآمده ، جهت حفظ دستاوردهای انقلاب ونظام نوپای اسلامی ، وظایف و مأموریت های خطیر رابه انجام برساند .مدتی در سپاه شیراز برای نظم و امنیت شهر و شهروندان و مبارزه و درگیری با گروهک های ضدانقلاب ومنافقین فعالیت می کرد و زمانی هم درجبهه های حماسه وعشق و خون به رشادت و پایداری می پرداخت .اولین روزسال۱۳۶۰ براثر موج انفجار ازناحیه ی سر درعملیات فتح المبين براثر اصابت ترکش از ناحیه ی بینی ( شکستگی استخوان بینی ) مجروح شد . از تاریخ 1/8/1362 لغایت تاریخ 28/4/64 باسمت مربی عقیدتی قرارگاه نوح ( ع ) درجبهه خدمت می کرد .باتوجه به قبولی در آزمون کنکور سراسری ، نیمه ی دوم سال ۱۳۶۴ مدتی در دانشگاه کشاورزی اردبیل رشته ی امور فنی به تحصیل پرداخت اما حساسیت و اهمیت موضوع جنگ سبب شد تادر آغاز سال ۱۳۶۵ به جمع غیورمردان دریا دل لشکر ۱۹فجر در رزمگاه جنوب بپیوندد .ایشان پس از مجاهدت های خالصانه به تاریخ 23/2/1365 درمنطقه ی بیات به خیل شهیدان همیشه جاوید خصوصاً برادرشهیدش امان الله ملحق شد ودرگلزار شهدای شهیدآباد آرام گرفت .
فرازی از وصیت نامه ی شهید :
چه بگویم ، زندگیم که هیچ نبودم ، بر این خيال که شاید مرگم را اثری باشد و لااقل عبرتی برای دیگران . كل نفس ذائقة الموت ، اکنون این سخن الهی است و حتمی و تاریخ نیز گواه روشن ، چه بهتر که آن چنان در انجام فرائض مقلدیم و مطيع ولایت ؛ در انجام این مهم ترین واجب به امر امام نیز بکوشیم تا شاید بتوانیم حداقل خودمان را نجات دهیم .
خاطره ای از زبان رسول اکبری:
آیت الله درسپاه شیرازخدمت می کرد،اما هروقت مرخصی می آمدبه سپاه دهبیدمراجعه وخیلی ازکارهارا سروسامان می دادودراصل مرخصی اش رادرسپاه دهبید می گذراند.برای مثال مدتی درتبلیغات سپاه کسی نبودوبنده تازه ازجبهه آمده بودم.ایشان بامن صحبت کردوگفت بافرمانده سپاه صحبت کنم و تو برو تبلیغات راآرام آرام راه بینداز.بنده قبول کردم.مرا پیش فرمانده بردو موافقت شد.با هم رفتیم ساختمان تبلیغات که آن زمان یک ساختمانی پهلوی مسجد صاحب الزمان بود ، آنجاراتمیز کردیم ووسائل تبلیغات را مرتب کردیم.یک اتاق گوشه حیاط بودکه قبلاًطویله بود.گفت رسول بیا کود این اتاق راهم خالی کنیم و از آن استفاده کنیم،کود اتاق زیادبود آنرا خالی کردیم وشستیم ویک اتاق تمیزی شدوتبلیغات سپاه بافکروتلاش این شهیدجانی تازه گرفت.او درسپاه شیرازمربی عقیدتی بود،هم باگفتارو هم باعمل مربی گری میکرد.آیت الله قبل ازاینکه به سپاه بیایدمدتی درجهادسازندگی مشغول خدمت بود وهیچ وقت ازتلاش و کوشش بازنمی ایستاد و فقط برای رضای خداوند خدمت میکرد ،ایشان همیشه تاکید داشتند انسان باید ازحق خود دفاع کند،یک روز یکی ازبرادران پاسدار گفت که اینطور حقم ضایع شد ولباس سپاهی تنم بود. ایشان ناراحت شدند وگفتند تازه سپاهی بودی باید از حقت دفاع کنی تاآنها متوجه شوندکه سپاهی ازحق نمی گذردچه حق خودش باشد یاحق برادران دینی او .
پدر شهیدان مرحوم حاج پرویز اکبری و مادرشان مرحومه حاجیه زینب خاتون اکبری بودند. دارای ۷ پسر و ۲ دختر بودند.
حاج پرویز کشاورزی و دامداری می کرد. پدری آرام و امیدوار به رحمت خداوند بود و پس از شهادت فرزندان خود و تصادف و فوت فرزند چهارم خانواده؛ سرهنگ پاسدار عزیز الله، خدا را شاکر بود و همیشه افتخار میکرد که مانع اعزام فرزندانش به جبهه نشده است و دین خود را در قبال اسلام و انقلاب ادا نموده است . همیشه سر به زیر و خوش برخورد بود.
هرگز لب به غیبت دیگران باز ننمود. هر چند سواد نداشت ولی با شرکت در جلسات ختم قرآن احساس آرامش می کرد.
مرحومه حاجیه زینب خاتون اکبری ، همنام زینب (سلامالله علیها) و مانند او، صبور، آرام و امیدوار به درگاه حق بود. با شهادت فرزندانش هرگز اعتراض و ناشکری نکرد و با از دست دادن چهارمین پسر جوان و درجهدارش در سانحهی تصادف، نه تنها خم به ابرو نیاورد که فرزندانش را هم به تحمل و بردباری دعوت نمود. او زنی پاکدامن ، مهمان نواز و مهربان بود.
- امین کریمی
- کد خبر 6249
- 2 بازدید
- بدون نظر
- پرینت
خرم بید | وبسایت تحلیلی خبری شهرستان خرم بید
تمامی حقوق مطالب برای خرم بید محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
طراحی و اجرا: سامانه سایت ساز زردیس